سال 1336 روستای اشکلک بدنیا آمده و بزرگ شده ام . مهر1343 در سپاهی دانش اشکلک درس خواندن را شروع کردم . خرداد 1355 از دبیرستان جامی رحیم آباد دیپلم گرفتم .
آبان 1355 دوره آموزش سربازی را در جهرم شروع کردم و دو سال بعد از زاهدان مرخص شدم . فارغ التحصیل سال 1372 در کارشناسی علوم اقتصادی – گرایش بازرگانی دانشگاه شهید باهنر کرمان و کارشناسی ارشد علوم اقتصادی دانشگاه تربیت مدرس تهران درسال 1377 هستم .
کشاورزم ، خاصه اپراتور کارخانه شالیکوبی (مکانیک برنجکوبی) در یکی از روستاهای رحیم آباد رودسر .
در جوی نامساعد ، کشت متنوع داشته ام ؛ کارگری روزمزد ، کارگری کارخانه ، سرپرست و مدیر کارگاه وکارخانه ، خرید و فروش و مونتاژ قطعات کامپیوتری ، بنایی ، نانوایی ، نجاری ، آهنگری ، حسابداری ، مدیریت مالی و . . را در استانهای گیلان ، مازندران ، قزوین ، مرکزی ، کرمان ، تهران و آذربایجان تجربه کرده ام .
سرگرمی ام کتاب و کارهایم که با کتاب سرگرم بوده اند .
بصورت حق التدریس بیش از سی ترم در دانشگاههای آزاد و پیام نور این شهرها ، دزدانه تدریس داشته ام .
از دو تومان می گذرم تا برای یک تومان خود را به کتاب و کلاس بکشانم . از وقتی که همه می خواستند دکتر و مهندس و خلبان بشوند دلم می خواست آموزگار باشم ، تربیت مدرس هم رهگشا نشد !
می نویسم که حرف بزنم . همه می توانند حرف بزنند . همه حق دارندکه حرف بزنند . حیوانات دیگر نمی توانند حرف بزنند . با شاخ و دم ، موارد را به هم می رسانند . کسی قرار نیست با شاخ و دم حرف بزند . با شاخ و دم ، مانع حرف زدن کسی بشود یا کسی را وادار به حرف زدن بکند . حرف زدن بد نیست . حرف زدن خوب است . هرچه که باشد . دو از یک بیشتر است و همه دانا تر است . جغد ها ، ویرانه نمی سازند . پس به اندازه ای دور زمین خط بکشیم تا مجبور نباشیم بجای خیش و ارزن با توفنگ بگردیم و مترسک بکاریم .
روی چه حساب و کتابی خود و داوری مان را درست و دیگران را نادرست می گیرم . حتی اگر این مورد ابلهانه ، به واقع باشد ، واکنش باید متناسب با کنش باشد تا به دیگر سو از جا در نرود . حرف در برابر حرف درست است . شاخ در برابر حرف ، شاخ در برابر شاخ ، رفتار حیوانات دیگر است . جغد در روشنایی نمی پرد .
ــــــــــــــــــــــــــــــ
دنیا بسیاربزرگ و آدمان بسیار زیادند . گفت و شنود با همه ، نمی شود . اینکه من تا به امروز در سبدم چه آورده ام ، رو می کنم تا اگر کسی پسندش نشد ، سردرگم نماند . از باغ های مختلف کنده شده است . مال همه است . مال هیچ کس نیست :
1-انسان انسان است . (انسان ها هیچ فرق انسانی با یکدیگر ندارند . هیچ کس ابزار جاندار نیست ، چه در تولید کالا و چه در زادن بچه . برخی از برخی دیگر نیز انسان تر نیست . )
2-دنیا ، بر شدن و دنیای انسان ، بر شدن و دیرشدن می شود ، نشد نداریم . انسان گام به گام به خوبی بدی را پشت سر می گذارد، بزرگ می شود . انسان کاربلد امروز تا به حرف زدن رسیده است . ( بی گذر از گام پیشین ، پسین را گامی نیست . دویدن هست اما جهیدن و پریدن ، نیرنگ فرود به گیر تاریکی پس ماندگی اهریمن است )
3- انسان آزاد است و بند مالکیت ، شالوده اسیری ، آز و پلیدی است .
3- انسان آزاد است و بند مالکیت ، شالوده اسیری ، آز و پلیدی است .