اشکلک

از اشکلک گــــــذری به

اشکلک

از اشکلک گــــــذری به

وقتی که هیچ نمیدانیم ، شاید به سرمان بزند و بخواهیم کمی بدانیم . زمانی که نادرست دانسته ایم ، بی نیازِ دانستن می شویم . اسبِ دنیایِ امروز ما را اینگونه افسار زده اند .

 در جاهای مختلف از جمله دانشنامه های مجازی ، وبلاگ ها ، کتاب ها و دست نوشته ها ، روی نام و هویت ش چوب حراج زده اند .

 اگر همینطور پیش برود، ممکن است  نسل بعدی به استناد همین نوشته ها از وی رعنای دیگری بسازند (1) . برای قصه رعنایی که در همین جا اتفاق افتاده است و سابقه اش نیز به یکصد نمی رسد ، صد اتفاق مختلف سابقه زده اند  .

نام اشکلک نیز آنطوری که در بعضی جاها دیده ام نه مربوط به آشوریان ، ساسانیان و اشکانیان ...  است (2) و نه به مفهوم آنچه که در کتاب فرهنگ دهخدا و معین و عمید و ...  امده است ، می باشد (3) . همیشه حوصله کافی برای شنیدن حرفهای تکراری سالخوردگان ده را داشته ام (4) . این نوشته نیز تنها بازگویی شنیده هاست  .

 لازم نیست بر ژست مُد روز - نه به واقع - و مشابهت تصادفی واژه ، برایش قصه غمگنانه ببافیم و مویه بی مایه سر دهیم . یا بر قصه از پیش طرح شده ، در تعمید تلویحی تاریخ مصرف گذشتگان ، داده های تحقیقی بکاریم .

تحقیق یک چیز است و روایت ، چیزی دیگر . کار تحقیقی یا روش علمی جستجوی واقعیت ، قواعد مشخصی دارد . توضیح عینیت وقوع یک واقعه برای گذشته نگاری ضروری است . دیگر اینکه بدون پیشداوری و جهت ورزی روی داده ها ، بررسی و نتیجه گیری کنیم .

گذشته قرار است چراغ راه آینده باشد ، نه اینکه با فانوس امروزی به راه گذشته بزنیم . حالا که راه پیش بسته است ، آنقدر پس نرویم که از آن سو پرت شویم . پسا شوکت و دادگری نوشیروان را بچه های مزدک خوب بخاطر دارند (5) . اگر چوپان ابله بداند که بدون گوسفند دیگر چوپان نیست ! گوسفندان نیز از ترس به داومان گرگ نخواهند رمید .

در هر صورت اگر اشک ی هم به گیلان سرازیر شده باشد ، مسلماً به محله ما ، لک نزده است .

پیشینه و قصه آباد کردن اشکلک در پای صحبت پیران امروز ده ، به نقل از پدرانشان شنیدنی است . زمان زیادی نیست که این بیشه آباد شده است . در نگاهی به تخریب خانه های کاه گلی قدیمی این ده ، راز نهفته نام اشکلک ، در چوب زیگال های بکار رفته در آن به روشنی پیداست . ابزارکار قدیمی بجا مانده نیز منابع اقتصادی ساخت یا منابع بصرفه ساخت را به خوبی نشان می دهند . اینکه چه چیز فراوان بوده و ساخت با آن ارزان تر تمام می شده است . در گشت و گذاری به نواحی قدیمی تر این ده ، دیده می شود که نام بیشتر آنها بر پایه نشانه ها ، رخداد های طبیعی و فعالیت کاری و نه بر اساس رویداد های اجتماعی یا سیاسی رقم خورده اند . (6)

 به هرحال همانطوریکه خرته سره یا خورته سره ، خورتاب سرا شد (7) ، البته بعد از کسوف (خور گرفتگی) و نیز چوردوم خودمان که چپردم شد (8) بر سیاق قصیده گاب شیون فومنی یادش بخیر (9)، این ده ما هم کیشکله بود که به اشکله و سرانجام اشکلک شد . این ده ما هم کیشکله بود که به اشکله و سرانجام اشکلک شد .

 پسوند کله  برای انبوهه بکار می رود (10) مانند  توسه کله ، نارنج کله و...  .

 کیش یا شیشار نیز همان شمشاد است مانند کیش خال یا جاروی بافته شده از ریزشاخه های شمشاد  و . .   .

 واژه کیش کله یا کیشکله نیز اشاره به مکانی دارد که دارای شمشاد فراوان است . البته امروزه توی جنگل هم به زحمت می توان کیش و شاغوز  و ... پیدا کرد ! شاید از ابتکارهای محیط زیست باشند (11). اما در دهه سی و چهل آنقدر بود که اسباب بازیهای کمان ، شمشیر ، رزین دوخاله و حتی وروره ی ما را تامین بکند (12) . بدل شلاق قیش بازی ما باشد (13) . پوشش یا پرچین آو وگیر یا آو لک خانواده ها باشد (14) . دازدومه ، خویه دومه ، داک ، کچک و حتی گاجمه و.... کشاورزان باشد (15) . هنوز هم می توان رد پایش را در چالباغ ، آوجار باغه ، توسه کله ، لاته و . . پیداکرد (16) .

بهرحال هرچه باشد شیشاربوله بادوام تر از توسا کونه یه ( است) ! (17)

گذر از نام کیشکله به اشکلک نیز فرآیندی دارد که  اهل زبان و آوا شناسی می توانند با بررسی میدانی روی نواحی مانند شاغوز لات ، خورته سره ، بزگه یا بزگاه ،  چوردوم و . . . که هنوز هم به همین اسم "خوانده " می شوند و بنام شبخوس لات ، خورتاب سرا ، بزکویه ، چپردم و .. " نوشته " می شوند تا حدی پاسخ این پرسش را بیابند .

همین نوشته نیزکه به خط و زبان فارسی اما به فرهنگ و ادب گیلکی می زند ، تا اندازه ای دگردیسی (دگردسن ی- سیر دگرسان پذیری) کلمات گیلکی به فارسی را در خود دارد . 
                                                                                         عزت اله جمشیدی اشکلک 
ع - جمشیدی اشکلک

اشکلک

جمشیدی

نظرات  (۲)

از قبول زحمات به سهم خود تشکر و قدردانی می نمایمموید و سرفراز باشید
سلام جناب جمشیدی نظرات وعقاید شما کاملأ قابل احترام میباشد اما آنچه که در ژرفای تاریخ نهفته در مورد کلمه ی اشک لک بسیار دقیق و روشن میباشد که در زبانها وگویشهای اصیل ودست نخورده از جمله گیلکی میتوان یافت شد که گی لک خود کلمه ای قابل بحث میباشد که لک فقط کلمه ایست که باید در دوران کاسپی ها جستوجوشود مانند(ور) پسوندقابل اشکور میباشد ..روخان لک..بجارلک..میتوان گفت اشک لک اتحاد بین قوم اشکور و لک های کاسپین میباشد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی